سرمقاله رسالت-1 اسفند 87
اظهارات اخیر هاشم آغاجری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم موجی از نگرانی را در افکار عمومی کشور و به خصوص حوزه نخبگی برانگیخته است.
چند روز پیش هاشم آغاجری در منزل عبدالله نوری گفته است: “ولایت مطلقه فقیه رذیله و شرک آشکار است.” وی در ادامه با متهم کردن همه فقهای شیعه به صدور احکام غیر اخلاقی افزوده است:” در حکومت ما از هیچ فقیهی حکمی پیرامون مسائل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد کردن انسانیت و سلطه پذیری بوده است.” این عضو ارشد سازمان مجاهدین در عین حال مدعی شده است:” دیدگاه های فقهی امام خمینی(ره) دچار تناقض است.”
هر چند این دست اظهارات بی اساس از جانب آغاجری مسبوق به سابقه است و وی در خرداد ماه سال 81 نیز ضمن اهانت به مردم و روحانیت مدعی شده بود که “در اسلام چیزی به عنوان روحانی وجود ندارد... و مگر مردم میمون هستند که از کسی تقلید کنند” اما مواضع فعلی وی در شرایط حساسی که نامزد قطعی سازمان مجاهدین برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم به طور رسمی فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کرده است، تا حد زیادی نگران کننده به نظر می رسد.
این اظهارات موهن در دوره ای مطرح می شود که گفتمان انقلاب و منطق امام خمینی(ره) احیا و بازسازی شده است و حتی بخشهایی از جریان دوم خرداد با پرچم تبعیت از امام(ره) و ارزشها و بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی وارد صحنه رقابت در انتخابات آتی شده اند.
گروههای دوم خردادی که امروز به تعبیر خودشان در هیبت یک مثلث با پیکره واحد در عرصه رقابتهای انتخاباتی حاضر شده اند باید تکلیف خود را با این دست موضع گیری ها مشخص کنند. آقایان کروبی، خاتمی و موسوی در برابر افکار عمومی اجازه ندارند و نمی توانند از کنار سخنان اخیر عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین بی تفاوت عبور کنند. رای دهندگان بخصوص از آقای خاتمی که به شدت از جانب سازمان نیمه مخفی و نیمه علنی مجاهدین مورد حمایت است، انتظار دارند به طور شفاف تکلیف خود را در قبال این اظهارات مشخص کند. موضوعات مورد اشاره آغاجری مسائلی نظیر اصلاحات، جامعه مدنی، توسعه سیاسی، پلورالیسم و غیره نیست که خاتمی مثل گذشته بتواند با سکوت در قبال آنها و شانه خالی کردن از تعریف دقیق و عینی آن گندم سیاسی اش را درو کند این موضوعات به بنیان مرصوص فقهی نظام اسلامی و اعتقادات مردم مربوط می شود.
بدیهی است ژست های انتخاباتی احزاب و جریانات سیاسی در جهت گیری رای دهندگان موثر است اما آیا چنین گارد سیاسی موهنی که از جانب برخی دوم خردادی ها اتخاذ شده است بخصوص در شرایطی که فرهنگ سیاسی کشور رو به سوی ترمیم و بازسازی گفتمان انقلاب دارد، می تواند مرکز طیف رای دهندگان را نشانه بگیرد؟
دوم خردادی ها که این روزها می کوشند با فرار به جلو اختلافات درون گروهی خود را حتی با توسل به عکس های خندان خاتمی و کروبی در کنار هم انکار کنند(1) در اولین مراحل زیردستی ائتلاف سازی خود با چالش مهم جریان افراطی گریز از مرکز روبرو هستند. در واقع قصه، قصه “دم خروس و قسم حضرت عباس” است. قسم حضرت عباستان را باور کنیم که این مثلث موهوم “به یک جبهه و یک تفکر واحد ختم خواهد شد” و یا دم خروس سازمان مجاهدین را که هنوز اتفاقی نیفتاده از خانه عبدالله نوری در آمد.
بر این اساس جای این پرسش مهم وجود دارد جایگاه سازمان نیمه علنی مجاهدین و افرادی نظیر آغاجری کجای این پیکره واحد است؟ سازمان مجاهدین در یک سال گذشته نقش مهمی در ترغیب و تشویق آقای خاتمی برای حضور درانتخابات داشته است اما آیا امروز خاتمی حاضر می شود عقبه سازمانی و فکری خود را نادیده بگیرد و علیه آنها موضع گیری کند؟ موسوی که این روزها با ایده بازگشت به گفتمان انقلاب یکی دیگر از اضلاع این مثلث را تشکیل می دهد آیا حاضر است در برابر این اهانتها موضع بگیرد؟ کروبی هم که این روزها ورد زبانش این است ” من کنار نمی روم” آیا می تواند با تحریریه نوپدید خود که از جنس حامیان خاتمی است، کنار بیاید؟ مجمع روحانیون آیا حاضر است برای دفاع از بنیان فقاهت و دیانت در ایران آستین همت بالا بزند؟ و صدها آیای دیگر ...
به زعم راقم این سطور عمق و دامنه انسجام تئوریک مثلث کنونی جریان دوم خرداد و میزان قوام و پایداری آن با شداد و غلاظ موضع گیری واحد در قبال اظهارات موهن و بی اساس آغاجری قابل سنجش است. این مثلث اگر واقعا یک تفکر واحد است باید ضمن تصریح مواضع خود در قبال این موضوع تمام ظرفیتهای موجود را برای عدم تکرار چنین اتفاق ناخوشایندی به کار بگیرد.
نویسنده: صالح اسکندری
پی نوشت:
نگاه کنید به روزنامه اعتماد ملی ،30 بهمن 1387، شماره 863